برگ مینویسم جنگل میخوانم
قطره میبینم دریا میشنوم
دانه ای گندم در کف
خرمنی در درون
تاری از گیسوی یار به یادگار دارم
عشقی در دل
اینک تنها سطری از شعر ناب با من  است
کردستاندر چشم اندازنم

سلام به دوستان خوب همیشگی من.

در سال 1368/4/3در سنندج پسری به دنیا امد که اسم اورا مازیار(زانکو)نهادن .بله امروز جشن تولد منه از این بابت هم خیلی خوشحالم
اما انگار یه چیزی داره خوشحالیمو از من میگیره
؟؟؟
حوادث این روزای تهران وخیلی شهرستان های دیگه اظطراب در درون مردم افزايش داده است

موسوی جان از انجا که تمام اقوام با حضور من در ستاد انتخاباتی شما مخالف بودن اما با اسرار و پای فشاری های خودم در ستاد حاضر شدم
 
چون اعتقاد داشتم عزت و عزتمندی را به ایران و ایرانی باز میگردانی روز 19 خرداد به چیز که باورش کمی برایم سخت بود رسیدم اصلا فکشو نمی کردم
که در اخرین روز های انتخاباتی میر حسین موسوی به شهر کوچک و کم امکانات و فقیر ما بیاید قرار ما روز بیستم خرداد روز رویای برای من.
ساعت 3 بعداظهر با ماشین یکی از دوستام به فرودگاه رفتیم از انجا که معلوم بود سفر شما با مقداری تاخیر همراه بود مدتی بعد چند نفر که هواپیمارا دیده بودن به بقیه خبر دادن.
من و ساسان (پسرعمه)که روی چمن های جلوی فرودگاه دراز کشیده بودیم با سرعت خودمان را به در پشتی فرودگاه رساندیم
بعد از چند دقیقه ماشینی سفید رنگ با شیشه دودی از جلوی مردم میگذشت ماشین در چند قدمی من فاصله داشت باورم نمی شد.
ماشین با سرعت داشت به من نزدیک میشد نمی دونستم چیکار کنم سرجایم میخکوب شدم در حالی که مردم به سرو کول همدیگه میپریدن به چهر نورانی شما خیره شدم .
در پشت شیشه دودی ماشین فقط و فقط چهره نورانی شما دیده میشد اگر مقداری به چشم های من نگاه میکردی اشک های شادی را که در چشمهایم حلقه زده بود میدیدی.
روز 22خرداد رسید اظطراب من کاهش پیدا کرده بود چون تقریبا مطما بود که کی رای اورده شب مقداری دیر خوابیدم .
فردا که بیدار شدم فهمیدم که مردم برای موسوی حماسه افریدن و موسوی رای اورده حذف شد

در سرزمین من
روزنامه لال به دنیا می اید
رادیو کر
تلوزیون کور
و کسانی که طالب سالم زاده شدن این همه باشند را
لال میکنند میکشند
کر میکنند میکشند
کور میکنند میکشند
در سر زمین من
اه سر زمین من

و در پايان ميخوام  در گذشت تمام شهداي اين چند روزه را به تمام ملت ايران تسليت عرض كنم

همايش حاميان ميرحسين موسوي (باشگاه ‌توانا)


در انتظار دیدار دوباره شما
دوستدار همیشگی شما
زانکو دلوان    1388/4/3


یکی از دستان برای من نظر خصوصی گذاشته که

سلام زانکو جان

(وبلاگ قشنگی داری اما ایا تا به حالا فکر کردی

که اکثر انهای که به وبلاگت سر میزنن فقط بلادن بگن که وبلاگ جالبی داری عالیه محشر بود

هیچکدوم این مطالبو نمیخونن

پس بهتر یه تغیر اساسی تو وبلاگت ایجاد کنی)و البته چندین نظر مشابه

به همین خاطر قست دارم که وبلاگمو تغییر بدم و از دوستانی که منو با اسم زانکو دلوان(سینما گرا)

لینک کردن خواهش میشود این اسمو به 

مهربان(زانکودلوان)

تغییر دهید